حلما خانمحلما خانم، تا این لحظه: 8 سال و 10 ماه و 27 روز سن داره
بابا مهدیبابا مهدی، تا این لحظه: 39 سال و 10 ماه و 6 روز سن داره
مامان نفیسهمامان نفیسه، تا این لحظه: 35 سال و 7 ماه و 9 روز سن داره

حلما بهانه ی زندگی ما...

شادی یعنی دندون اول

خب بالاخره بعد از سه شب تب شدید و بی حالی انتظار به سر رسید و مرواریدهای جوجه کوچولو اومدن بیرون.البته هنوز فقط یکیش دراومده...😊😊😊 سه شب بود که تب داشتی و بهت استامینوفن میدادم ولی خیلی تاثیر نداشت وبابامهدی با پاشویه کردن دمای بدنت رو آورد پایین هر یک ساعت یکبار پاشویه ات میکرد.شبها خیلی دیر میخوابیدی و ما تا صبح بالای سرت می نشستیم صبح ساعت ده هم تا چشمامو باز میکردم می دیدم بابایی ازسرکار مرخصی گرفته و اومده خونه و دستمال میزاره رو دست وپات خلاصه اینکه بعدازسه روز بی حالی تو و نگرانی ما روز دوشنبه ۲۴اسفند وقتی داشتی شیر میخوردی شروع کردی به گاز گرفتن و وقتی بعداز کلی اصرار و تمنا اجازه دادی لثه هاتو نگاه کنم دیدم که بعععععله بالاخره د...
25 اسفند 1394

ده ماهگی

جوجه طلایی مامان ده‌ماهگیت رو تو خونه ی جدید جشن گرفتیم.یه چند وقتی درگیر اسباب کشی بودیم و یه مدت هم طول کشید تا خط جدید و اینترنت بگیریم.خونه ی جدیدمون نسبت به خونه ی قبلی بزرگتره و‌البته اتاق تو هم بزرگتر...دیگه‌راحت میتونی تو اتاقت با وسیله هات سرگرم‌شی و بازی کنی. عشق من روزهای آخر اسفنده و نزدیک عیدنوروز.اولین عیدی که تو‌کنارمونی حتما با بقیه سالها خیلی فرق میکنه.هنوز فرصت نکردیم  برای خرید بریم چون شما یه کم سرماخوردی و مامان هم یه کم کمردرد داره...ولی حتما در اولین فرصت میریم خرید و لباسای خوشگل برات میخریم هرچند برات کلی خرید اینترنتی کردم... خب از کارهایی که تو ماه قبل انجام دادی بگم.به کمک مبل و پ...
14 اسفند 1394
1