شادی یعنی دندون اول
خب بالاخره بعد از سه شب تب شدید و بی حالی انتظار به سر رسید و مرواریدهای جوجه کوچولو اومدن بیرون.البته هنوز فقط یکیش دراومده...😊😊😊 سه شب بود که تب داشتی و بهت استامینوفن میدادم ولی خیلی تاثیر نداشت وبابامهدی با پاشویه کردن دمای بدنت رو آورد پایین هر یک ساعت یکبار پاشویه ات میکرد.شبها خیلی دیر میخوابیدی و ما تا صبح بالای سرت می نشستیم صبح ساعت ده هم تا چشمامو باز میکردم می دیدم بابایی ازسرکار مرخصی گرفته و اومده خونه و دستمال میزاره رو دست وپات خلاصه اینکه بعدازسه روز بی حالی تو و نگرانی ما روز دوشنبه ۲۴اسفند وقتی داشتی شیر میخوردی شروع کردی به گاز گرفتن و وقتی بعداز کلی اصرار و تمنا اجازه دادی لثه هاتو نگاه کنم دیدم که بعععععله بالاخره د...
نویسنده :
مامان نفیسه
0:30